بی سرزمین تر از باد ...

فقط به خاطر دلم

جل الخالق !!

 


تکلیف این مغز ما چیه ؟

 بچه بودیم مارو میذاشتن

 

 رو پاشون انقد تکون میدادن
 
 
 تا گوه گیجه بگیریم بخوابیم:))))
 
 
 الان دکترا می گن این کارو نکنین
 
 
 مغز بچه جابجا میشه
 
 
 خب حالا تکلیف
 
 
 این مغز جابجا شده ی ما چیه؟

تسلیت

فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه ی 

 

حضرت فاطمه زهرا (س) 


بر تمام شیعیان  تسلیت باد 

 


مشکل نر افزاری

 دخدر همکلاسی من تو دانشگاه:

 

سلام کامپیوترم ایراد پیدا کرده من:

 

سلام چه ایرادی؟ همکلاسی:

 

وقتی رمز عبورم رو میزنم به صورت

 

ستاره در میاد، من: خوب اون برای

 

امنیته که وقتی تو اتاق کسی هست

 

رمزتون رونگیره همکلاسیم:

 

درسته اما وقتی هم تنهام به

 

صورت ستاره نمایش میده :||| !!!!!


مسابقه پیامکی ایرانسل

 مسابقه پیامکی ایرانسل (هر پیام ۷۵تومان)

برنده: هر روز لپ تاپ

 سوال:
 
 ۱: اب خوبه؟ بله
 
 ۲: درخت چه رنگ است؟ سبز
 
 ۳: اهن سفت تره یا پنبه؟ اهن
 
 سوال آخر: شخصی که نظریه بوروکراسی
 
پست مدرن را باب کرد که بود و اون روز تو خلوت
 
 خودش به چی فکر میکرد!؟

چرا نمره این دانش آموز صفر شد ؟!!! (طنز)

 درکدام جنگ ناپلئون مرد؟


در اخرین جنگش

 اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟

در پایین صفحه

 علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج

 علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات

 چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام

 چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر ان سیب

 اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد

یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

 مشکلی نیست شبها می خوابد

 چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

 اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال
 
و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خواهید داشت؟

 دستهای خیلی بزرگ

 اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند

 چهار نفر ان را در چند ساعت خواهند ساخت؟ 

هیچی چون دیوار قبلا ساخته شده

 چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟

زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد 

دادشی

 وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم

 

متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون

 

منو "داداشی" صدا می کرد . 


 


 


به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و
 
 
آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون


 


...توجهی به این مساله نمیکرد . 

 


 


آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست
 
 
. من جزومو بهش دادم .بهم گفت:"متشکرم". 

 


 


میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام
 
فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی
 
خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 

 



 


تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش
 
قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش.
 
نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی
 
کنارش رو کاناپه نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون
 
چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش
 
متعلق به من باشه. بعد از 2 ساعت دیدن فیلم و
 
خوردن 3 بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به
 
 
من نگاه کرد و گفت :"متشکرم " . 

 


 


میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام
 
فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی
 
خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 

 



 


روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :"قرارم
 
بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد" . 

 


 


من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم
 
قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای
 
مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست
 
مثل یه "خواهر و برادر" . ما هم با هم به جشن رفتیم.
 
جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی
 
، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند
 
زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم
 
که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من
 
فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :
 
"متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم " . 

 


 


میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام
 
فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی
 
خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 

 



 


یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال ... قبل از اینکه
 
بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ،
 
من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها
 
روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که
 
عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد
 
، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه کسی خونه بره
 
به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ،
 
با گریه منو در آغوش گرفت و سرش رو روی شونه
 
من گذاشت و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم. 

 


 


میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام
 
فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی
 
خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 

 



 


نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره
 
حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که "بله" رو گفت و وارد
 
زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم
 
که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری
 
فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه
 
بره رو به من کرد و گفت " تو اومدی ؟ متشکرم" 

 


 


میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام
 
فقط "داداشی" باشم . من عاشقشم . اما... من خیلی
 
خجالتی هستم ..... علتش رو نمیدونم . 

 






 


سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم
 
که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی
 
اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور
 
تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه ،
 
دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی
 
هست که اون نوشته بود :

 


 


" تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش
 
برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت
 
و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ،
 
میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من
 
یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما .... من
 
خجالتی ام ... نمی‌دونم ... همیشه آرزو داشتم که
 
به من بگه دوستم داره. ....

 



 

ای کاش این کار رو کرده بودم .................

عاقبت نجات یه دختر !!!!!!!!!

 


گذر زمان


مهندس !!

 یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافت طولانی

 

هوایی در کنار یک دیگر در هواپیما نشسته بودند.

 

 برنامه نویسه میگه مایلی با هم بازی کنیم؟
 
مهندس که میخواست استراحت کنه محترمانه
 
عذر خواهی میکنه و رویشو بر میگردونه تا بخوابه.
 
 برنامه نویسه دوباره میگه بازی سرگرم کننده ای است
 
من از شما یک سوال می کنم اگر نتوانستید 5دلار به
 
من بدهید بعد شما از من سوال کنید اگر نتوانستم 5دلار به شما میدهم.
 
 مهندس دوباره معذرت خواست وچشماشو بست که بخوابه.
 
 برنامه نویسه پیشنهاد دیگری داد گفت اگر شما جواب
 
سوال منو بلد نبودید 5 دلار بدهید اگر من جواب سوال
 
شما رو بلد نبودم 200 دلار به شما میدهم .
 
 این پیشنهاد خواب رو از سر مهدس پراند و رضایت داد که بازی کند.
 
 برنامه نویس نخست سوال کرد .فاصله زمین تا ماه چقدر است؟؟
 
مهندس بدون اینکه حرفی بزند بلا فاصله 5 دلار رو به برنامه نویس
 
داد حالا مهندس سوال کرد .
 
 اون چیه وقتی از تپه بالا میره 3 پا داره وقتی پایین میاد 4 پا؟؟
 
برنامه نویس نگاه متعجبانه ای انداخت ولی هرچی فکر کرد
 
به نتیجه نرسید بعد تمام اطلاعات کامپیوترشو جستجو جو کرد
 
ولی چیز به درد بخوری پیدا نکرد بعد با مودم بیسیم
 
به اینترنت وصل شد و همه سایت ها رو زیر رو کرد به
 
چند تا از دوستا شم ایمیل داد با چندتا شون هم چت کرد
 
ولی باز هیچی به دست نیاورد بعد از 3 ساعت مهندس
 
رو بیدار کرد و 200دلار رو بهش داد مهندس مودبانه پول
 
رو گرفت و رویش رو برگرداند تا بخوابد.
 
 
 برنامه نویس او را تکان داد گفت خوب جواب سوالت چه بود؟؟
 
مهندس بدون اینکه کلمه ای بر زبان بیاورد 5 دلار به
 
برنامه نویس داد و رویش را برگرداند و خــــــوابید!!!
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 .
 نتیجه اخلاقی : حسن کل کل با مهندس جماعت خطرناکه حسن !!!!!!!

بچه !!!!!

 


چرا عروس ها لباس سفید میپوشن ؟؟؟

 بچه: مامان چرا عروس ها لباس سفید میپوشن.!؟


مامان:چون بهترین خاطره زندگیشونه...

بچه: چرا دامادها کت شلوار مشکی میپوشن.!؟

مامان:خفه شو!!! :))))))

گوسفندات چي ميخورن؟

 خبرنگارميپرسه : گوسفندات چي ميخورن؟

 

 چوپان ميگه سفيدا يا سياها؟
 
 خبرنگارميگه: سياها ...
 
 چوپان ميگه: علف
 
 خبرنگار ميگه:و سفيدا ؟

چوپان ميگه: اونا هم علف
 
 خبرنگار ميپرسه : شب اونا رو كجا نگه ميداري؟
 
 چوپان ميگه:سفيدا يا سياها ؟
 
 خبرنگار ميگه:سفيدا ...
 
 چوپان ميگه: تو يه خونه ي بزرگ
 
 خبرنگار ميگه: و سياها ؟
 
 چوپان ميگه : اونا رو هم توهمون خونه ي بزرگ
 
 خبرنگار ميپرسه:وقتي بخواي تميزشون
 
كني چطوري اينكاروميكني؟
 
 چوپان ميگه: سفيدا يا سياها ؟
 
 خبرنگار ميگه: سياها ...
 
 چوپان ميگه : باآب اونا رو ميشورم
 
 خبرنگار ميگه:و سفيدا؟
 
 چوپان ميگه: اونارو هم با آب ميشورم
 
 خبرنگاره عصبانی ميشه به چوپانه ميگه :
 
توچرا اينقد نژادپرستي ميكني هي ميگي سفيد ياسياه ؟؟؟
 
 چوپانه ميگه:آخه سفيدا مال منن
 
 خبرنگارميگه :و سياها ؟
 
 چوپانه ميگه :اوناهم مال منن:|

مورتغال چیست؟

 مورتغال چیست؟

 حاصل رابطه نامشروع موز با پرتغال که در یخچال اتفاق
 
می افتد
 

بارانه

 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ

 

ﺍﺳﻤﺎﺭﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ ﺑﺎﺭﺍﻧﻪ ﺭﺳﯿﺪ

 

ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﺮﺍﺑﺎﺭﺍﻧﻪ؟ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﺁﺧﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪﻡ

 

ﺑﺎﺭﻭﻥ ﻣﯿﻮﻣﺪﻩ. ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻫﻞ ﺩﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ

 

ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺘﺎﺑﯽ ﻧﺒﻮﺩﻩ....


مقایسه

 


دسته بندی !!!

 دو دسته از آدما خيلي دیوث تشریف دارن !!!!!

 

 اونايي كه واسه خودشيريني
 
 
 جلو بقيه دوستشون رو ضايع ميكنن
 
 
 اونايي كه واسه خاطر جنس مخالف
 
 
زيرآب رفقاشون رو ميزنن :|

رفیق

 پـسری باخانوادش دعواش شد و از خانه زد بیرون

 

و رفت خونه یکی از دوستاش یکماه موند...


 بعد از یکماه دختری رو سرکوچه دید و بهش تیکه انداخت
 
 
 یکی از دوستاش گفت میدونی این کی بود ؟!!!!!!!!
 

 گفت نه !! میگه این خواهر همون رفیقت بود
 
که تو یه ماه خونشون بودی.
 
 پسره عذاب وجدان میگیره میره خونه رفیقش
 
 رفیقش داشت مشروب میخورد به رفیقیش گفت:
 
 ببخشید داداش من سر کوچه به دختری تیکه انداختم ولی
 
 
 نمی دونستم خواهرتو بود
 

 دوستش پیکشو میبره بالا میگه
 
 به سلامتی رفیقی که یه ماه خونمون خورد ,خوابید
 
ولی خواهرمو نشناخت

اینترنت ملی

 به رفیق ژاپونیم میگم سرعت اینترنتتون در چه حده؟


 میگه وقتی منتظریم my computer بالا بیاد چند تا چیز دانلود میکنیم

 حوصلمون سر نره ... :o:o

 به من میگه سرعت اینترنت شما چجوریه؟

 میگم تا گوگل بالا بیاد چند تا فیلم میبینیم حوصلمون سر نره ...!

:||||

Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


سلام به همه دوستانی که قابل دونستن و به وبلاگ من اومدن پروفایلم فعاله برو پست ها رو بخون نظر یادت نره راستی آدرست رو هم بذار تا بتونم پیدات کنم مرسسسسسسسسسسیییی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 546
بازدید کل : 144576
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 437
تعداد آنلاین : 1

كد موسيقي براي وبلاگ

  • دهکده دانلود
  • قالب بلاگ اسکای